دلبند من عسلدلبند من عسل، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره
آیسا و عمادرضاآیسا و عمادرضا، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

معجزه های مامان و بابا

یک سالگی

1391/7/12 12:03
486 بازدید
اشتراک گذاری

 

 نازنینم امروز آمده ام تا از حال و هوای یک ساله شدنت بنویسم،از این روزها که دیگر طاقت نشستن نداری، چند روز پیش افتاده بودی روی دور راه رفتن و انگار بخواهی یکروزه تا ته دنیا بروی یک لحظه ارام نداشتی، افتادی و با خنده برخواستی و دوباره و دوباره و دوباره...انقدر که اخر شب انگار پاهایت نا نداشتند کلی وقت ماساژت دادم که خیلی حال کردی و بهمان خوش گذشت. دیگر اینکه اینروزها می خواهی خودت غذا بخوری و تا قاشق به دستت ندهم دهانت را باز نمیکنی مبادا که قاشق اجنبی وارد دهانت شود و البته خبلی بازیگوشی و غذاها را به تمام وسایل خانه میدهی بخورند الاخودت! الان این روزها به برکت حضور پرجنب و جوشت هیچ کدام از وسایل خانه سر جایشان نیستند و از ترس اینکه مبادا سیم تلفن را بکنی یا گل های توی گلدان را بچشی یا مهر و تسبیح را متبرک کنی هر کدام را یک جا ناپیدا کرده ایم که البته با این حال هرچه را بخواهیم باید نشانیش را از تو بگیریم. همین دیروز در یک لحظه غفلت من کنترل تلویزیون را نمی دانم از کجا برداشته بودی دیدم رفته ای توی اتاق و در را هم بسته ای و حسابی دلی از عزا در می اوری!!! تازگی ها وقتی وسایل ممنوعه را بر میداری چون میدانی از دستت میگیریم ارام ارام میروی یک گوشه ی اتاق که ما نبینیم.هنوز باورم نمیشود این کار یک بچه ی یک ساله باشد اما میدانم که تو یک سالت است!!!!

وحالا هم که مجالی یافتم تا سری به این صندوقچه ی خاطراتت بزنم به برکت آنهمه شیطنت و بازیگوشی است که از دیروز رفته ایم خانه ی پدری به خرج داده ای و حسابی خسته ای.

 دخترک وروجک من هر چه از ناز کردن ها و چیز فهمیت بگویم کم گفته ام و اینها تنها بخشی از شیرینی های یک سالگیت بود.

دیروز بابایی میگفت این دختر چه چشم های شیطونی داره!  و امروز دایی می گفت چه چشم های گیرایی! انگار با چشم هاش حرف میزنه . و البته من بیشتر در فکر این بودم که چشمت چه چیزی را گرفته که یجوری یواشکی میخواهی بری ببینی مزش چیه!!!!!!!!!!!!ا

چند تا عکس از تولدتت در ادامه مطلب

 

دخترکم تولدت مبارک باشه، قول می دم سال دیگه جبران کنم و یه تولد حسابی برات بگیرم آخه دلم نیومد با این حال و روز پدری جشن بگیرم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

منا
12 مهر 91 12:18
سلام لیلی جون بهت تبریک میگم چقدزودگذشت عسل رو به جای من ببوس اشاله تولد100سالگیشوزیرسایه پدرومادرش جشن بگیره


ممنون خاله، ایشاالله تولد نی نی شما
عمه اریسا کوشمولو
17 مهر 91 20:54
خیلیییییییییییییی ناااازی عزیزم عکسات خیلی خیلی خوشملن
عمه اریسا کوشمولو
17 مهر 91 20:59
عزییییییزدلم تولدت مباااااااااااااااااااااااارک بووووووووووووووووووس از طرف منو آریسا
مریم مامان عسل
6 آبان 91 13:39
گل نازم بازم تولدت رو تبریک میگم. ان شالله سالیان سال زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشی. ماشالله شما هم که مثل عسلی ما خیییلی شیطون بلا شدی. کارات دقیقا مثل دختر ماست. اونم همیچین یواشکی میره توی اتاق سرگرم دست زدن به وسایل ممنوعه میشه! عزیزم پدر کسالت دارن مگه؟