آب بازی
دختركم ،
عسلم، سلام
تنها بودم، دلم خواست با كسي حرف بزنم، با تو ، مثل وقتایی که می زارمن رو پاهام و زل می زنی به چشم هام، اما حالا خوابیدی گلم، .... معصوم .... میدونم که بعد از کلی آب بازی و یه حموم خواب می چسبه، ...پس بخواب دختركم...
اما دلم را چه كنم...بچه شده دلم...هم صحبت مي خواهد...هم بازي...اگر نباشه پا به زمين ميكوبه ، گريه سر ميده، حوصله ي گريه ندارم...اومدم اينجا، به خونه ات...خونه ي تو. دفتر خاطراتت را باز كردم... حس خوب بودنت دويد توي وجودم...صدات كردم...پاسخم گفتي... اين يعني خوش اومدي مادرم...حرف هام يادم رفت... دلم حالا فقط تو را ميخواد....معصوم و دوست داشتني.
يه عالمه عكس با سر و ضع مرتب توي پارك يا خونه داری با انواع و اقسام ژست ها، اما نميدونم چرا دلم ميخواد اينجا اين عكساتو بگذارم عكس هايي كه برای من یه دنیا لذت بخشن.
عکس ها در ادامه مطلب
قربون اون خنده شیرینت
دقت کردین موهای عسل وقتی خشکن انگار رفته فر کرده
و حالا موقعی که موهاش خیسن نگاه کن