فسقلي
خونممممممون حسابی شیرین شده! باور کنید.
یه فسقل نیم وجبی 22 ماهه راه میره میگه لییییلا بیا! میشینه میگه لیییییلا بیشین!
هر چی بهش میگم بگو مامان جون میگه لییییلا.
راه میره یه سرررررررررره منو امتحان میکنه. یه دیقه میگه لییییلاا! یه دیقه بعدش میگه ماااامااااانی.
دو ثانیه بعد میگه لیییلا لیییلا لیییلا . همش منو نگاه میکنه که عکس العمل منو ببینه.
عروسک های انگشتیشو بر میداره راه میره تو خونه میگه. سَنام ! خوبی؟؟
دستمو میکشه میگه لیییلا بیا.... راه می افتم دنبالش میبینم روی دیوار اتاق با ماژیک خط کشیده میگم وای وای چه کار بدی!!!!! میگه عثبانی نَتُن (همون عصبانیم نکن)
عکسها بعداً اضافه شد
یعنی من عاشق این خودخوابی هات هستم
و سهمیه کتاب این ماه کتاب الکترونیکی بازی با انگشتها که خیلی گشتیم کتابش را گیر بیاریم نشد و همینطور کتاب حسنی نگو یه دسته گل که اونم چون کتابش را پیدا نکردیم سی دی محصولات خاله ستاره را گرفتیم که استقبال خوبی ازشون داشتی
و کتابهای به بچه ها گفتن از بچه ها شنیدن جلد یک و دو که به دوستان توصیه می کنم بخونن. به نظر من عالی هستن
پ ن : مشغولیات این روزهایمان زیاد شده، هفته دیگه عروسی خاله و یک هفته بعدترش عروسی دایی را در پیش داریم... کم بودنمان را ببخشید... با خبرهای خوب برمی گردیم... همه دوستان عزیز دعوتند... هر کی دوست داشت بگه آدرس بدم...