موهایت
عسلم فرشته کوچولوی مادر به موهایت حساسی، از همان نوزادی تا حال... موقع شیرخوردنت که دستم لابه لای موهای سیاهت میرفت دستم را پس میزدی هنوز هم هیچ خوشت نمی آید که بی اجازه دست در موهایت ببریم و یا بدتر از آن شانه اش بزنیم... تازه اگر موافقت کنی و با میل خود بنشینی تا گیسوانت را شانه ای بزنم هزار بار بلند میشوی.
چندروز میشود که شانه به دست در خانه میچرخی و گاهی روبه رویم می ایستی در چشمانم زل میزنی و در این گیر و دار و فراری بودن از هر گلسر و آویز مویی اغلب موهایت پریشونه و دور وبرت ریخته که البته خودت هیچ مشکلی باهاشون نداری و فقط اگر در جمع باشیم از هرطرف اطرافیان گوشزد میکنند که "برو موهات رو ببند گلسر بزن خوشگل بشی " و تو هیچ به روی خودت نمیاوری گاهی هم پارا فراتر مینهند و میگویند " اینجوری موهات بازه ریخته دورت خیلی زشته!!! خیلی بده!!! برو موهات رو ببند" و تو هرچند به گوش نمیگیری حرفشان را، اما من نگاهت را میفهمم و بغلت میگیرم و در گوشت میگویم :"عزیز دلم موهات خیلی خوشگله...خیلی خیلی خوشگله..اگه دوست نداری ببندی اشکالی نداره" مگر نه اینکه مالک این زلف های سیاه خودت هستی؟؟؟؟؟
پ ن : ای تمام مادران شب بیدار ، آیا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در میان شما کسی نیست که تابحال یک عدد**پتو روی بچه بنداز خودکار** اختراع کرده باشد؟؟؟
این درخواست از طرف مادری که دخترش دشمنی عجیبی با پتو دارد منتشر شده و ارزش دیگری ندارد!!!