دلبند من عسلدلبند من عسل، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
آیسا و عمادرضاآیسا و عمادرضا، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

معجزه های مامان و بابا

روزهای یک مادر و دختر در آستانه دو سالگی

1392/7/6 11:25
320 بازدید
اشتراک گذاری

در آستانه دو سالگی هستیم. روزهایی حیرت انگیز و گاهی شگفت ... گاهی ترسناک. بعضی روزها مثل باران بهاری زیبا و دلچسبی. یعضی روزها مثل غرش ابر هوای زمستان رعب انگیز و ترسناکی.

خنده های مستانه ات و دلبری های گاه و بیگاهت .... جیغ های رنگارنگت ... بدخلقی های بی دلیلت . گاهی سخت و یک کلام... گاهی نرمخو و آرام....

گاهی اینقدر مهربان میشوی.....انگار میفهمی که گاهی زیادی میروی روی اعصابم و میفهمی که دیگر طاقتم دارد طاق میشود.... و شاید حس میکنی که چقدر خسته ام ... .میایی  دستهای کوچکت را حلقه میکنی دور گردنم وفشار میدهی وصورتت را میچسبانی به صورتم ویک " عسیزم" ارام را در گوشم زمزمه میکنی ....وبعداز چند ثانیه سرت را بلند میکنی وبه چشمهای پر از ذوقم لبخند میزنی ومیفهمی که حربه ات اثر کرده وحالا رام رام شده ام...............

گاهی بعد از شونصد هزار بار توضیح دادن این موضوع که باید برای جیش و پی پی کردن بریم دستشویی باز هم میبینیم انگار نه انگار و یک گوش شما در و ان یکی دروازه است و باز گلهای قالی را آبیاری میفرمایید....

یا هربار که از دستشویی میایم بیرون از دستم فرار میکنی و باید چند دور توی خونه دنبالت بدوم و هی از خنده غش کنی و هی من دل تو دلم نباشه که الان گلهای قالی رو آبیاری میکنی....

گاهی یه عالمه جیغ میکشی از انواع اقسام بنفش وآبی و زرد که چرا میدادمو نمیدی برم روی دیوار وسط پذیرایی نی نی بکشم... یا حتی وقتی نمیگذاری ثانیه ای موهات را شونه کرده باشم و جلوی چشمام میری جلوی آینه می ایستی و گل سرتو میکنی و موهاتو حسابی چنگ مالی میکنی و بعدش هم بهم نگاه میکنی و زیرزیرکی میخندی...

اینها بخشی از روزهای مادر و دختری بود در آستانه دو سالگی.

فعلاً لب تاب ترکیده بعداً عکس دار میشود.

عکسها بعداً اضافه شد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان سهند و سپهر
6 مهر 92 13:12

خيلي قشنگ بود نوشته ات ماماني قلم زيبايي داري تبريك

مرسي ماماني. با کمک باباییش نوشتم
من انشام صفره
مامان حلما
6 مهر 92 15:24
همه این شیرینی ها و شادی ها دلیلش فقط بودن یک نفر است وآن هم عسل کوچولوی دوست داشتنیه که الآن 2 سالشش تموم شده. تولدت مبارک خاله جون
مامان ندا
7 مهر 92 12:23
دل نوشته زیبایی بود مامانی تولدت پیشا پیش مبارک عسلی
مامان یسنا
8 مهر 92 10:42
دخترا همه جوره بامزه ان حتی اذیت کردناشونم بامزه و قشنگه


آره بخدا. قبلنها دلم میخواست پسر داشته باشم. ولی الان خییییییییییلی خشوحالم که دختر دارم
مریم مامان عسل
8 مهر 92 11:38
سلامممممممم. میدونید که چقدر دوستتون دارم؟؟!!! عزیزم عاشق مادرانه نوشته هاتم. از ته دلت مینویسی و البته استعداد خوبی هم در نوشتن داری. همیشه پستاتو با علاقه میخونم. و دیگه اینکه روزانه هامون چقدر شبیه همن با فسقلی هایی که دارن به دو سالگی نزدیک میشن
مامان شاهزاده کوچولو
10 مهر 92 3:05
سلام عسل خانمی تولدت مبارک خانم خوشگل
منم مثل شما دهم مهر بدنیا اومدم ولی 30 سال پیش یعنی سال 1362 و الان یه دختر کوچولو دارم که 17 دیماه بدنیا اومده!
مهر ماهیا خیلی خوبن! بخدا راست میگم!

تولد تولد تولدت مبارک

تولد شما هم مبارك باشه
معلومه كه خيلي خوبن اگه نبودن که من زن یه مهرماهی نمیشدم و همه زورم را نمی زدم که دختر مهر ماهی بشه حتی اگه به قیمت یکسال جاموندن از مدرسه بشه
مامان زینب
11 مهر 92 16:17

تولدت مبارک ایشالا یه روزی بوسه های عروس بودنت برات بفرستم گلی خانم یکمی هم هوای مامانی را داشته باش اگه امکانش هست کم تر شیطنت کن
هزاران گل زیبا تقدیم به عسل خانم دو ساله



عزیزم وب شما هم برای من باز نمیشه. سر فرصت حتماً سر می زنیم