دلبند من عسلدلبند من عسل، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
آیسا و عمادرضاآیسا و عمادرضا، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

معجزه های مامان و بابا

طعم این روزها2

توی ماشین آهنگ هم در حال پخش، میگه بابا اهمتن بزار.... مهتی اهمتن!!!!!     بعد کلی فکر کردن تازه فهمیدیم داره میگه مهدی احمدوند..... بعدش آلبوم درخواستی را پیدا کردیم گذاشتیم توی پخش برگشته میگه نه این بده اون یکی اهمتن میگه تو حلق من!!!!!  اشاره به سمت گلوش!!!!!!!! بازم بعد کلی فکر کردن تازه فهمیدیم خانوم آهنگ نارفیق از مهدی احمدوند را میخواد که میگه «رفاقتو تو حق من امشب تموم کردی رفیق» «تو حلق من»  «تو حق من» حالا من موندم این نیم وجبی از این آهنگ چی فهمیده یا میفهمه که نه یه بار بلکه صدبار بهش گوش داده و همخوانی هم کرده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! همه آهنگ را حف...
26 شهريور 1393

طعم این روزها

شیرینی این روزهایمان از دخترکمان است. هر لحظه برایمان اعجازی از سخن در آستین دارد. از حرف های فیلسوفانه بگیر تا شوخ طبعی هایش و سوالهای پشت سر هم که حتی فرصت پاسخ دادن نمی دهد................ ************ رفته بودیم سفر سمت سنندج و بانه توی مسیر سفر با لاشه یک سگ که تصادف کرده بود مواجه شدیم.... می پرسه: - مامان سگه چی شده؟ من: ماشین بهش زده عزیزم! - کدوم ماشین؟ من: ماشین بزرگه! - کجاست ماشین بزرگه؟ من: پشت سرمون! - کدوم پشت سرمون؟؟؟؟؟ من: همون که نارنجیه! - ماشین نارنجیه مال کیه؟ ............................... (سوال و جواب ادامه داشت) من: مامان جان نگاه اون کلاغارو .......
22 شهريور 1393

روز دختر

  انگار این قانون است که مادرها دخترهایی شبیه خودشان تربیت کنند. اما........ دخترکم،جان ِمادر تو مثل من نباش، همین‌که دختر من هستی برایم کافی است و حس مادرانه‌ام را ارضا می‌کند. فقط همین کافی است. شبیه مادرت نباش، عجول و کم‌حوصله نباش، غصه همه‌چیز و همه‌کس را نخور، یاد بگیر که زیاد فکر نکنی، زیاد متوقع نباشی، خیلی خودت را درگیر دیگران نکن، در همه حال اعتدال را رعایت کن، نظم و انضباط خوب است اما تا جایی که به وسواس تبدیل نشود، مسئولیت‌پذیری خوب است اما فقط مسئول رفتارهای خودت باش، بدان دیگران موظف نیستند در چارچوب قوانین و اصول تو رفتار کنند، به خاطر ساده‌ترین چیزها حرص نخور و...
6 شهريور 1393

عید آمد و عید آمد...

در دعای ابو حمزه ثمالی یک فرازی هست که خدا رو تو رودربایستی میندازیم و به نظرم زیباترین دعاست : إِلَهِی إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ فَفِی ذَلِكَ سُرُورُ عَدُوِّكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی الْجَنَّهَ فَفِی ذَلِكَ سُرُورُ نَبِیِّكَ‏ اى خدا اگر مرا در آتش برى در این صورت دشمنت (شیطان) شاد مى‏شود و اگر در بهشت برى پیغمبرت شاد خواهد شد وَ أَنَا وَ اللَّهِ أَعْلَمُ أَنَّ سُرُورَ نَبِیِّكَ أَحَبُّ إِلَیْكَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّكَ‏ و من قسم به خدا یقین دارم كه تو سرور پیغمبرت را از سرور دشمنت به مراتب بیشتر دوست داری . به امید دیدار با خدا در بهشت   اما این روزها حسابی سرشلوغ بودیم و کلی خوش گذ...
7 مرداد 1393

خدای خوب من

خدای خوب من، خدای خوب عسل، خدای خوب من و عسل: امتحانم می کنی بکن تلنگرم میرنی بزن . صبرم را می سنجی بسنج . اما نه با عسل. من نه حسینم نه ابراهیمم و نه یعقوب . من حتی به اندازه مادر منتظر فرشته هم نیستم. من فقط یک مادرم . نه می توانم کبود شدن و بی نفس ماندن کودکم را ببینم و نه می خواهم . به خداییت قسم من را اینگونه امتحان نکن . .... خدای مهربان من و عسل: شکرت و هزاران بار شکرت . : : * عسل در حال دویدن است و پرده  رشته ای آویزان.... ناگهان یکی از نخ های پرده به دور گردنش بسته می شود و عسل نقش بر زمین و ........ خدا بار دیگر دخترک را به من هدیه داد...
7 مرداد 1393

روزهای داغ تابستان

این روزها که خسته و گرسنه و تشنه ام بیش از هرچیز کتاب میخوانیم یکی از بهترین آنها کتاب یک گربه و پنح موشه اثر استاد مصطفی رحمان دوست از انتشارات کانونه که هم میشه با انگشت های کودک بازی کرد و ساعت ها سرش را گرم و هم به عنوان نمایشنامه بازیش کرد....   دومی کتاب به کبوتر اجازه نده اتوبوس براند . اینم از انتشارات کانونه که در زمینه آموزش نه گفتن به بچه هاست... موضوع داستان راننده ای که اتوبوسش را  دست کودک خواننده کتاب می سپارد و کبوتری که اصرار میکند  اتوبوس را براند......   سومین کتاب، کتاب خشم قلمبه باز هم انتشارات کانون در زمینه کنترل خشم، که داستان بچه ای را روایت میکند که وقتی عصبانی میشود خشم او به صورت...
14 تير 1393

به بهانه هفتمین سال با هم بودن

یک نفر آمده دنیای مرا سبز کند خواب و بیداری و رویای مرا سبز کند   و به یمن نفس سبز اهورایی عشق از سرا تا به ثریا ی مرا سبز کند   مهربانم ممنوم برای تمام وقتهایی که صدای خنده و شادیت با دخترکمان توی خانه می پیچد . برای تمام وقت هایی که با وجود خستگی پیشنهاد میدهی که شانه هایم را ماساژ دهی . برای تمام وقت هایی که تشویقم میکنی راهم را آنطور که دوست دارم پیدا کنم نه آنطور که خودت میخواهی . برای تمام وقتهایی که قوت قلبم و آرام جانم هستی . برای تک تک دقایق بودنت . برای تمامی اینها و خیلی چیزهای دیگر که خوشبختی های بزرگ زندگیم هستند. مطمئن باش حواسم به تمام شبهایی که غر زدن ه...
22 خرداد 1393