شروع ماه هفتم
بسم الله.
شروع هفتمين ماه
گل دخترم ، عسل مامان سلام.
این چند روز فرصت نشد که برات بنویسم. امروز هفتمين روز از هفتمین ماهه گلم. باورم نمی شه پاييز امسال سه نفر می شیم. مثل یه رویا می مونه. یه رویای شیرین و دلچسب. یه رویای صورتی. بابايي خيلي منتظرته گلم. نمی دونی چه اشتیاق عجیبی تو نگاهشه وقتی گزارش حرکتات رابهش می دم .
پرنسس خانوم!
این روزا خیلی شیطون شدی. دیگه حرکت کردن و تکون خوردنات با چشم هم قابل دیدنه. خیلی لذت بخشه، خیلی. وقتی تکون می خوری، وقتی لگد می زنی یه چیزی تو قلبم تکون می خوره. یه حس غریبی زیر پوستم می دوه. می دونم مثل یه چشمه زلال و پاک جاری می شی تو زندگیمون. قربون بابایی خوش اخلاقت برم که همه اذیتها و شیطنت های منو با صبر و حوصله تحمل می کنه و خم به ابروش نمی یاره.
راستی خانوم گل خیلی ذوق زده م. بابا بزرگت و مامان بزرگت هم رفتن مکه. کلی برات سفارش دادم که بیارن.
عسلی من!
دائم برات والعصر می خونم که صبور باشی. دنیاست و پستی و بلندی هاش، باید صبور بود وگرنه زندگی سخت می شه گلم. بهت قول می دم که من و بابا کنارتیم و همیشه مواظبتیم ولی باید صبور بودن رو هم یاد بگیری.
گل دخترم!
ببال و رشد کن. الان که هنوز به دنیا نیومدی لحظه به لحظه رشد کردنت رو پیگیری و رصد می کنم. و با تمام وجودم از اینکه داری به لحظه زیبای تولد نزدیک می شی لذت می برم. باشکوه ترین لحظه زندگی یقینا برام اون لحظه ای خواهد بود که تو رو برای اولین بار در آغوش می گیرم.
خدایا شکرت.
خدایا تو رو شکر برای همه لحظه های قشنگی که به زندگیم هدیه دادی. تو رو شکر برای همسر نازنیم و همه خوبی هاش. خدایا تو رو شکر برای عسلي که داری به زندگیمون هدیه می کنی. خدایا شکرت.