دلبند من عسلدلبند من عسل، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه سن داره
آیسا و عمادرضاآیسا و عمادرضا، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

معجزه های مامان و بابا

خدای خوب من

1393/5/7 11:53
421 بازدید
اشتراک گذاری

خدای خوب من، خدای خوب عسل، خدای خوب من و عسل:

امتحانم می کنی بکن

تلنگرم میرنی بزن.

صبرم را می سنجی بسنج.

اما نه با عسل.

من نه حسینم نه ابراهیمم و نه یعقوب.

من حتی به اندازه مادر منتظر فرشته هم نیستم.

من فقط یک مادرم.

نه می توانم کبود شدن و بی نفس ماندن کودکم را ببینم و نه می خواهم.

به خداییت قسم من را اینگونه امتحان نکن.

....

خدای مهربان من و عسل: شکرت و هزاران بار شکرت.

:

:

* عسل در حال دویدن است و پرده  رشته ای آویزان.... ناگهان یکی از نخ های پرده به دور گردنش بسته می شود و عسل نقش بر زمین و ........

خدا بار دیگر دخترک را به من هدیه دادفرشته

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (11)

مامانِ یسنا
7 مرداد 93 13:07
وای عززززززیزم. چی شده. عسلم چرا گردنش زخمیه؟ قررررربونش برم من. چطوری دور گردنش بسته شده؟؟ جاشم خیلی بد مونده. خداروشکر هزاران بار به خیر گذشت... عزیزم صدقه یادت نره
مامانِ یسنا
7 مرداد 93 13:11
عزیزم خیلی ناراحت شدم. الان حالش چطوره؟
مامانِ عسل، عماد، آیسا
پاسخ
خدا را شکر به خیر گذشت.... حالش خیلی خوبه... همون وقت هم که بلندش کردم میخواست دوباره بدو بدو داشته باشه
ترنم
12 مرداد 93 12:28
وای عسلم چی شدی؟ چرا مراقب نیستی خاله جونم تو که از من بد افال تری به قول بابا حاجیت بچه بودم همش بهم میگفتن بد افعال از بس از این بلاها سرم میومد ولی تو رو خدا تو مواظب باش خاله جون آخه تو تنها نوه یکه تاز دختری هستی خوشگل خاله
مامانِ عسل، عماد، آیسا
پاسخ
خاله دیدی چی شد باباجون به عسل هم میگه بد افعال خاله من مواظب هستم ولی به زن دایی ها هم سفارش کردم دختر بیارن مادری هم که
زهرا
12 مرداد 93 20:59
ای وای الهی بگردم عسل جون رو . مامان مهربون چه زجری کشیدی با دیدن اون منظره ! الهی که همیشه در پناه خدا محفوظ باشید
مامانِ عسل، عماد، آیسا
پاسخ
خدا نکنه عزیزم اره سخت ترین لحظات زندگیم بود
مامان الی(الهام)
17 مرداد 93 13:31
وااای خدای من........چه بد....خدا رحم کرده صدقه بده
مامانِ عسل، عماد، آیسا
پاسخ
اره خدا بهمون رحم کرد ممنون حتما
مامان مریم
19 مرداد 93 0:20
واااااااااااااااااااااای خدا رو شکر که بخیر گذشت چه بد گردنشو زخمی کرده
مامانِ عسل، عماد، آیسا
پاسخ
اره خدا به خیر گذروند
مامان امیرمحمد
27 مرداد 93 10:56
واقعا خدا بهش رحم کردخدا را شکر که بخیر گذشت
مامانِ عسل، عماد، آیسا
پاسخ
واقعا خدا را شکر
آیدا
2 شهریور 93 10:48
وای من این پستت رو ندیده بودم خدا خیلی رحم کرده.. الهی بمیرم چه حالی شدی مامانی.... خدا رو شکر که بخیر گذشته.. بمیرم برات خاله خیلی درد داشت؟!!!
مامانِ عسل، عماد، آیسا
پاسخ
همون بهتر اون اوایل ندیده بودین خدا نکنه عزیزم... آره وحشتناک بود
مامان زکریا
26 شهریور 93 9:48
قلبم از حرکت ایستاد خدا نکنه دیگه هیچ اتفاق ناگواری برای عسل بانو بیفته
مامانِ عسل، عماد، آیسا
پاسخ
ممنون... آره در پناه خدا از اتفاق های بد در امان باشه
❀مامان علی خوشتیپ و حسین کوچولو❀
1 آذر 93 14:17
وای دلم ریختخدا رحم کرده به چشم قشنگ خاله صدقه زیاد براش بدید
مهسا خانوم
13 آذر 93 10:22
سلام خوبین؟؟ من همینجوری داشتم تو نی نی وبلاگ میرفتم یهو برخوردم به اسمه نی نی های ایلامی خیلی خووووووووووش حال شدم خیلی منم ایلامیم دوست داشتین سر بزنین تا تبادل لینک کنیم و وقتی لینکم کردین بگین تا رمزو بدم