دلبند من عسلدلبند من عسل، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره
آیسا و عمادرضاآیسا و عمادرضا، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

معجزه های مامان و بابا

بوی عید

1394/12/27 12:41
647 بازدید
اشتراک گذاری

روزها آنقدر تند تند سپری شدند وآنقدر بی وقفه آمدند که باز یک سال گذشت و عید  از  راه رسید... البته که نمیتوانم شوق وذوقم را پنهان کنم از تصور آغاز بهار.. هرچند که زمستان بارانی نداشت!!! اما همینش برایم یک دنیاست که این کاپشن و پالتو وکلاه های زخیم و جاگیر از جلوی چشمانم گم میشوند توی کمد! وخودم و بچه ها سبک میشویم!  

اینروزها مثل یک ماشین اتومات که ازقبل برنامه ریزی شده باشد برای انجام کارهایش!  از خواب که بیدار میشوم کارهای روتینم آغاز میشود تا خود نیمه شب.! آماده کردن صبحانه، رفتن به اداره،  شستن و پختن و نظافت و بازی!  واگر وقتی شد گپی با دوستان جانم در دنیا ی مجازی! و خواندن کتابی ازکتابهای چشمک زن توی کتابخانه!  وگاهی آن وسط مسط ها میهمانی که کلی حال آدم را دگرگون میکند!  مخصوصا توی بهمن ماهی که گذشت 34 و ساله شدم!!!

حالا عسل چهار سال و شش ماهه شده و عمادرضا و آیسا  10 ماهه ، و انقدرخوردنی و بانمک میخنندد که دلم میخواهد قورتشان بدهم والبته گاهی هم عمادرضا انقدر میچسبد به من و نق نقو وبهانه گیر میشود که دلم میخواهد ازپنجره پرتش کنم بیرون!  

دوقلوها و شاید هم بچه دوم زودتر بزرگ میشوند... حواست نیست میبینی دارند چهاردست و پا میروند...ماما و بابا میگویند... از خواهرشان تقلید میکنند و ادا درمیاورند... یکهو به خودت میایی میبینی بزرگ شده اند ... 

بچه های دوم مستقل وعاطفی والبته قلدر هستند!!! گاهی باهم ساعتها سرگرم بازی اند وخوش میگذرانند و گاهی باهم نمیسازند و خانه  راصدای جیغ و ویغشان پر میکند... اما هرچه هست هم را خیلی دوست دارند.. و ازهم لذت میبرند  ... وهمین دلگرمم میکند و  دلم را خوش میکند به روزهای دور....

دلیل این کم نوشتن کمبود وقت است و اینکه نمی شود اصلا پای لب تاب نشست!  و اینکه با موبایل تایپ کردن رنج عظیمی است.. 

دلم میخواهد جزییات زندگی بچه ها را بیشتر وبهتر بنویسم و حیف است روزها و خاطرات و حرف هایی که بدون نوشتن فراموشم شود... 

گاهی برمیگردم و خاطرات یک سالگی و دوسالگی عسل رامیخوانم و لبخند میزنم...نمیفهمم  چطور اینقدر زود گذشت واگر نمیخواندم هیچ یادم نمیامد چه برما گذشته بود.... تقصیر این حافظه ی خراب است که جز بانوشتن چیزی را به یاد نمیسپارد.. 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)